سلام و خوشحالم که بعد از این همه گردش تو اینترنت خانواده برتر رو پیدا کردم تا رک حرفم رو بزنم .


من 23 سالمه و از 15 سالگی بهم تجاوز شد ولی به خانواده ام نگفتم ولی همیشه ترس ازین داشتم که بی آبرو بشم . حالا هم نمی دونم از کجای قصه شروع کنم ولی الان نه راه پس دارم نه طاقت ادامه دادن . تو 17 سالگی به پسر خاله مادرم که از بچگی هم بازی بودیم حقیقتو گفتم . .. و... 5 سال ازم بزرگتره و الان 6 ساله که باهاش رابطه دارم تنها تفاوتمون با یه زن و شوهر عادی اینه که زیر یه سقف نیستیم چون باکره نبودم صیغه اش ام .
چندین بار از خانواده ام خاستگاری کردن ولی قبول نمیکنن وگرنه الان همه چیز رسمی شده بود و من آرامش پیدا میگردم .
از اول اشتباه از خودم بود که اعتماد کردم ولی دوستش داشتم ،اونم تشنه امه و حاضره برام بمیره . نه میتونم فراموشش کنم نه راهی هست که ما علنی ازدواج کنیم. من کارشناس ارشدم و اونم کارمند شرکت و حقوقدانه بسیار عاقل و فهمیده است و باهوشه . هنوزم همون حسی رو که شش سال پیش به هم داشتیم رو داریم و عاشق همیم .با اینکه همه فکر میکنن مجردم ولی تجربه یه زن کامل رو دارم جالبش اینجاست که کل خانواده من هم تو حیطه پزشکی درس خوندن و تحصیل کرده ان. اما اعتقادات مذهبی سختی دارن . تا حالا 8 تا خاستگارمو بخاطرش رد کردم ولی خانوادم نمی فهمن و تا حرفشو می زنم کتکم می زنند. نمیدونم تا کی میتونم ادامه بدم ... جای من بودید چیکار میکردید؟
شش سال با ترس و لذت تو آغوشش بودم . وقتی به عقب بر میگردم باورم نمیشه چیکار کردم .....

 

 

بزرگترین تجاوزهای تاریخ,   تجاوزهای جدید ایران,  تجاوزهای خانوادگی نی نی سایت,  تجاوزهای خطرناک,  تجاوزهای وحشتناک تاریخ,    تجاوزهایی که در ایران رخ داده,  پدر متجاوز